شهادتش نزد خدا ثبت شده بود...

*متن قابل کپی در ادامه عملیات****شادی روح بلند شهدا و امام شهدا فاتحه و صلوات*** شهادتش نزد خداوند ثبت شده بودشب عید قربان بود که خواب دیدم پسرم اکبر، به خانه آمد؛ولی قصد دارد تا خیلی زود برگردد. از او پرسیدم مادر جان حالاکه آمدی چرا شتاب می کنی؟ مدتی پیش ما بمان.او گفت: "مادر من برای انجام مأموریتی آمده ام وباخود گفتم تااینجا که آمده ام، سری هم به شما بزنم.پرسیدم مأموریتت چیست؟ گفت:"من مأمور شده ام بیایم و یک نفر را همراه خود ببرم." گفتم او چه کسی است؟پاسخ داد: "اگر او را ببینی حتماًخواهی شناخت." حرفش که تمام شد با من خداحافظی کرد و خواست تا برود،دیدم سرهنگ بابایی به همراه اکبر در حالی که دست در دست هم دارند با خوشحالی در حال رفتن هستند.بعد از ظهر روز بعد که عید قربان بود، خبر شهادت سرهنگ بابایی را از اخبار رادیو اعلام کردند و دانستم که شهادت شهید بابایی نزد خداوند ثبت شده بود....************ عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند.بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین»را هفت بار با چشمانی اشک بار تکرار می کرد.او همیشه نمازش را در  اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد...به نقل از همسر شهید بابایی و مادر شهید اکبر عربیان منبع:کتاب پرواز تا بی نهادت