خورشید خورشیدها...
شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۱۰ ق.ظ
دیگر باید خورشید خورشید ها طلوع میکرد؛ در باز شد،پرستار لبخند زد، امام کاظم(ع)به درون خانه شتافت، به نجمه نگاهی کرد و فرمود:“هدیه ی خدای بزرگ مبارکت باشد!”خورشید خورشید ها در آغوش پدر، گوش به آوای خوش اذان و اقامه سپرده بود.آنروز یازدهم ذیقعده سال 148 هجری بود...پدر قطره ای از آب فرات در کام کودک نورسیده چکاند وسپس به سجده افتاد.پس از علی ابن ابیطالب(ع)،علی ابن الحسین(ع)،سومین علی در خانه اهل بیت طلوع کرده بود... بی بی نجمه می گوید:“علی را که در شکم داشتم ابداً احساس سنگینی نمی کردم، و وقتی می خوابیدم، صدای آوایی ملکوتی از کودکی که در شکم داشتم میشنیدم که نام خدا را ترنم میکرد.”وقتی فرزندم به دنیا آمد، “دستهایش را روی زمین گذاشت و سر خود را به سمت آسمان بالا برد، لبهای کوچک فرزندم تکان می خورد؛ انگار که با خدا سخن می گفت...!!”