درسی از شهید علمدار...
رفتم هیئت رهروان امام(ره) تا بلکه ....مجلس خیلی با حال و با صفایی بود، اما آنچه می خواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم، می گفتند نامش "سید مجتبی علمدار" است.گفتم:«آقا سید من یه سؤال دارم؟؟»جلوتر آمد، گفتم :«من هر هیئتی که می روم، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند، اصلا گریه ام نمی گیرد، چه کار کنم ؟!»سید نگاهی به من کرد و گفت :« در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت ؟»گفتم : « نه ! اصلا گریه ام نگرفت.»رفت توی فکر، بعد با لحن خاصی گفت : « می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده، من آلوده ام، برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت...»من تعجب کردم!! تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند:« شما گناهانت زیاد است، شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن، آن وقت گریه ات می گیرد!!!»البته من می دانستم مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می رساند.از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود...
سلام بر شهید علمدار عزیز
و سلام بر شما
خیلی عالی و آموزنده بود. امیدوارکم که برای ما هم مفید باشد.