پــرواز تا خــدا

سنگر شهید علیرضا حجتی

پــرواز تا خــدا

سنگر شهید علیرضا حجتی

سلام خوش آمدید

چریکــــ انقلاب

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۵ ق.ظ

چریک انقلاب

شامگاه هیجدهم ماه مبارک سال 1316 ه.ش(1357ه.ق) بود که در یکی از محلات جنوب شهر تهران، به دنیا آمد و به دلیل تقارن او با شهادت امیرمؤمنان، نامش را علی نهادند. پدرش سید اسدالله، شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در میدان شوش تهران روی آورد و زندگی فقیرانه ای را برای 7 فرزندش، چهار پسر و سه دختر فراهم آورد. علی کوچک ترین فرزند خانواده بود.
از اوان کودکی، آثار نبوغ در وی هویدا بود.در دبستان فرخی در نزدیکی محله شان بود تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند، ولی بعد به علت فقر خانوادگی و برای کمک به معیشت خانواده، ترک تحصیل کرد و به کار پرداخت. او که نتوانسته بود تحصیلاتش را کامل کند، برای فراگیری دروس حوزوی نزد اساتیدی چون حجج اسلام بروجردی، و میرزا علی اصغر هرندی به آموزش جامع المقدمات، تحت العقول، نهج البلاغه، فقه و اصل و.... پرداخت.
پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور، شرایط برای او به گونه ای فراهم شد که ابتدا مدتی به قم رفت و سپس راهی نجف اشرف شد. مدتی در عراق بود و پس از بازگشت، مجددا در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شد و در محضر آیات عظام مکارم شیرازی و مرحوم مشکینی درس تفسیر و اخلاق و در محضر آقای دوزدوزانی، قوانین و لمعه را آموخت. او با نام شیخ عباس تهرانی در حوزه تحصیل می کرد، اما پس از مدتی به دلیل فعالیت هایش شناسایی شد و به ناچار لباس روحانیت را در آورد و لباس معمولی پوشید و به چیذر رفت و در مدرسه ای که توسط حجت الاسلام سید علی اصغر هاشمی چیذری تأسیس شده بود، پناه گرفت و به دروس حوزوی ادامه داد، اما چیزی نگذشت که مجبور شد آنجا را هم ترک کند و مدتی در افغانستان و سایر کشورهای منطقه به سر ببرد. سرانجام هم در مشهد سکونت کرد.
او در مشهد در درس مرحوم نیشابوری حاضر شد و قریب به پنج سال از محضر وی استفاده کرد. همچنین در حسینیه اصفهانی ها در بازار سرشور هم در درس آقای موسوی شرکت می کرد. فهرست کتب خطی و قدیمی او که توسط ساواک ضبط شده، به خوبی نشان می دهد که شهید اندرزگو علاقه وافری به مطالعه داشت و تعداد کتاب هایی که می خرید، پیوسته تعجب مرتبطین او را بر می انگیخت. وی در کنار این مطالعات، به مطالعه شعر، به خصوص اشعار مذهبی علاقه خاصی داشت و علاوه بر تحصیل، به تدریس هم مشغول بود. آموزش عربی به بعضی از محصلین در مدرسه چیذر و مساجد واقع در بازار سرشور مشهد از آن جمله است.
شهید اندرزگو پس از پایان تحصیلات ابتدایی، از آنجا که شاهد زحمات طاقت فرسای پدر برای تأمین معاش خانواده بود، برای یاری رساندن به او و کمک به اقتصاد خانواده، درس را رها کرد و نزد برادرش، سید حسن، که در بازار تهران نجاری داشت، مشغول کار شد و حدود ده سال، این کار را ادامه داد. پس از ورود به شاخه نظامی هیئت های مؤتلفه از این شغل دست کشید و تا پایان عمر، مهم ترین اشتغال او مبارزه و فعالیت برای سرنگونی رژیم ستمشاهی بود.از آنجا که او پیوسته می خواست ارتباط خود را با مردم حفظ کند و در عین حال زندگی مخفی داشته باشد، به فراخور محیط و مرتبطین، به شغل هایی چون فروش انگشتر و تسبیح، فروش داروهای سنتی، بساز و بفروشی، فرش فروشی، مرغ و تخم مرغ فروشی و امثال اینها هم اشتغال داشت.
پوشش های شغلی او به حدی ماهرانه صورت می گرفت. که حتی نزدیکان او را هم به اشتباه می انداخت. در اوایل سال 43، در حالی که 27 سال سن داشت، با معرفی شهید مهدی عراقی، برای خواستگاری به منزل حاج رضا خواجه محمد علی رفت و دختر او را خواستگاری کرد، اما این وصلت، چند ماهی بیشتر طول نکشید و بعد از اعلام انقلاب حسنعلی منصور، فشار روی شهید اندرزگو و همسر و خانواده همسرش زیاد شد و بارها آنها را به بازجویی کشاندند و لذا این زندگی نوپا، دیری نپایید.
سید علی مدت هفت سال سرگردان و بدون خانواده بود تا سرانجام با وساطت حجت الاسلام موسوی، امام جماعت مسجد چیذر و حجت الاسلام سید علی اصغر هاشمی، سرپرست حوزه علمیه چیذر و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی، به خواستگاری دختر آقای عزت الله سیل سه پور رفت تا با خواستگاری از دختر او، برای ادامه راه مبارزاتی خود، یار و یاوری همراه را اختیار کند. این ازدواج در کمال سادگی انجام شد و ثمره آن چهار پسر به نام های سید مهدی، سید محمود، سید محسن و سید مرتضی است.
از آنجا که شهید اندرزگو و در نهایت پنهانکاری به فعالیت مبارزاتی می پرداخت و به فراخور ظرفیت کسی که در این طریق، همراهش بود، فقط گوشه ای از فعالیت های گسترده خود را با او در میان می گذاشت، هر کسی که ادعا کند از کم و کیف فعالیت های سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی وی آگاهی دارد، ادعایی بی اساس کرده است. اساسا شیوه بسیار دقیق و سنجیده شهید بود که سبب شد دستگاه اهریمنی ساواک با تمام امکانات و هزینه های گزافی که در راه شناسایی و دستگیری او مصرف کرد، برای سال ها ناکام و سردرگم بماند و درست در لحظه ای که به دستگیری او اطمینان می یافت، به خانه تخلیه شده او روبرو می شد.
شخصیت شهید سید علی اندرزگو در دورانی شکل گرفت که ایران، حوادث بسیاری چون جنبش ملی شدن نفت، تغییر دولت، حکومت نظامی های مکرر در تهران، اعدام انقلابی کسروی و هژیر توسط سید حسین امامی و متعاقب آن اعدام وی، تبعید و بازگشت آیت الله کاشانی و تظاهرات های متعددی را که به فرمان وی و نیز فداییان اسلام صورت می گرفتند، اعدام انقلابی رزم آرا توسط خلیل طهماسبی، تعطیلی بازار و نقش بازاریان در حرکت ها و مبارزات سیاسی و امثالهم را از سر گذرانده بود. سید علی از اوان زندگی، سری پرشور داشت و در محضر علما و بزرگان و در دانشگاهی به نام بازار، به خوبی با ظلم و بیداد دستگاه ستمشاهی آشنا شده بود. هنوز سیزده سال بیشتر نداشت که پس از بازگشت از سفر مشهد، در دروازه دولت تهران فریاد برآورد که، «این چه مملکتی است؟ این چه زندگی ای است ؟ این چه شاهی است؟»
به طوری که برادرش ناچار شد او را با زور به خانه ببرد. یک بار هم در خیابان اسماعیل بزاز تهران، با فرار از دست برادرش، در ملاء عام به شاه ناسزا گفت که به سبب آشنایی برادرش با یکی از مأمورین کلانتری 6 که متوجه او شد، موضوع با عذرخواهی برادرش فیصله یافت. سید علی نسبت به فداییان اسلام و شهید نواب صفوی، ارادتی خاص داشت و در جریان مبارزات آنها قرار داشت. از سوی دیگر دارای روحیه شدید مذهبی و ظلم ستیزی بود و به همین دلیل پس از شهادت نواب صفوی، پیوسته بر مزار او حاضر می شد و شهادت وی، روحش را به شدت آزرده و کینه شاه و وابستگان او را در دلش دو چندان کرده بود.
با شکل گیری جمعیت های مؤتلفه اسلامی که خاستگاه آن، هیئت های مذهبی و بازار تهران بود و متولیان آن از مبارزین سال های دور بودند و بعضی هم با شهید نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام همکاری و آشنایی داشتند و با اخذ نظر موافق هم که در بازار تهران در مغازه برادرش به صندوق سازی اشتغال داشت. به هیئت شهید حاج صادق امانی که یکی از هیئت های تشکیل دهنده مؤتلفه بود، راه یافت و در شخصیت معنوی و مبارزاتی شهید امانی تأثیر به سزایی در ادامه راه او داشت و سید علی را به سوی فعالیت های مخفی سوق داد. او در درس میرزا علی اصغر هرندی با شهید صفار هرندی و شهید بخارایی آشنا شد و با آنها ارتباط تشکیلاتی برقرار کرد و به عنوان رابط شهیدان بخارایی، صفار هرندی و نیک نژاد با شهید صادق امانی وارد عمل شد و در شاخه نظامی به فعالیت پرداخت.
در کمیته مرکزی هیئت مؤتلفه تصمیم گرفته شد که حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، اعدام شود. او طراح لایه ننگین کاپیتولاسیون و عنصر خود فروخته مورد حمایت انگلیس و آمریکا و مجری سیاست های غرب بود. مسئولیت ها تقسیم شدند. قرار شد عده ای مسئولیت شناسایی را به عهده بگیرند، عده ای سلاح تهیه کند و عده ای هم مجری حکم باشند. نقش شهید اندرزگو این بود که اگر گلوله های شهید بخارایی به منصور اصابت نکرد، او کار را تمام کند. مجریان طرح، در شب اول بهمن سال 1316ه.ش مصادف با هفدهم رمضان در منزل شهید صفار هرندی گرد آمدند و برای آخرین بار طرح عملیات را مرور و اسلحه ها را بررسی کردند. آنها قطعنامه ای تهیه و نوارهایی را به عنوان وصیتنامه، پر کردند که متأسفانه پس از دستگیری آنها به دست مأمورین شهربانی افتاد و پس از پیروزی انقلاب هم اثری از آنها به دست نیامد.
در روز اول بهمن، در ساعت 10 صبح، حسنعلی منصور در آستانه ورود به مجلس شورای ملی، توسط شهید محمد بخارایی از ناحیه شکم وگلو مورد اصابت گلوله قرار می گیرد. گلوله سوم در اسلحه محمد بخارایی گیر می کند و او دست به فرار می زند، اما روی زمین یخزده می لغزد و مأمورین او را دستگیر می کنند. پس از بازجویی از نزدیکان شهید بخارایی، شهید نیک نژاد و شهید صفار هرندی دستگیر می شوند و نام حاج صادق امانی و شهید سید علی اندرزگو نیز مطرح می گردد. شاه شخصا فرمان پیگیری و دستگیری این دو تن را صادر می کند. سرانجام حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد و رضا صفار هرندی به اعدام و بقیه به حبس ابد وعده ای هم به زندان های کوتاه مدت و طولانی محکوم می شوند. سید علی نیز غایبا به اعدام محکوم و زندگی مخفی و مبارزات طولانی و پانزده ساله او آغاز می شود.
از آن زمان به بعد تعقیب سترده و شدید سید علی اندرزگو توسط مأموران ساواک، شهربانی ها و مرزبانی ها آغاز شد و تمام اعضای خانواده او و همسرش، مورد بازجویی های مکرر شکنجه و آزار قرار گرفتند. در این بین بودند افرادی که شباهتی با عکس سید علی اندرزگو داشتند که به تعداد زیاد تکثیر و به همه شهرستان ها ارسال شده بود. یکی از این افراد، محمدرضا شریفی است که به علت نشستن درکنار مغازه نجاری در گلپایگان دستگیر شد. سید علی به شکلی بسیار ماهرانه تغییر چهره و لباس می داد و با استفاده از اسامی و شناسنامه های مختلف به جاهای گوناگون، از جمله عراق و سوریه مسافرت می کرد. او چندین بار در عراق به ملاقات امام رفت و سپس به ایران بازگشت.
در تیر 1346 یکی از جاسوسان رژیم که در صف مبارزان قرار گرفته بود، توانست بسیاری از آنها را به مسلخ بکشاند. او گزارش داد که سید علی به تازگی از عراق برگشته و با خود اعلامیه امام درباره وقایع خاورمیانه را آورده است. به دنبال این گزارش، خانه های برادر و دایی سید علی که نشانی آنها در گزارش جاسوس ساواک آمده بود، بازرسی شد و رفت و آمدها تحت مراقبت قرار گرفت، ولی باز هم ساواک ناچار شد به عجز خود در شناسایی و دستگیری شهید اندرزگو اعتراف کند. سید علی اندرزگو که مقدمات دروس حوزوی را قبل از اعدام انقلابی منصور فرا گرفته بود، بهترین راه را تغییر لباس دانست و لذا عازم قم و در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شد و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی به زندگی مخفی خود ادامه دارد. عسکهای تکثیر شده که در اختیار ادارات ساواک و شهربانی ها بود، با لباس شخصی بود و لذا شناسایی او در لباس روحانی، بسیار دشوار بود.
در سال 1347، رژیم تصمیم می گیرد در قم سینمایی بسازد. شیخ عباس تهرانی با جمع کردن طلاب و مراجعه به بیت مراجع تقلید از جمله آیت الله گلپایگانی و ایراد سخنرانی در منزل آنها، به این اقدام اعتراض می کند. به رغم تلاش های او، سینما ساخته می شودتا این که گروهی به نام عباس آباد، با کمک شهید اندرزگو، سینما را منفجر می کنند. با این کار، پرونده جدیدی با عنوان شیخ عباس، در ساواک قم گشوده و گزارش هایی به مرکز ارسال می شود. شیخ عباس، در ساواک قم گشوده و گزارش هایی به مرکز ارسال می شود.
شیخ عباس تهرانی با کمک یکی از دوستانش به مدرسه علمیه چیذر که تازه افتتاح شده بود می رود، البته با لباس معمولی. او مدتی در آنجا تحصیل کرد و مجدداً در روز نیمه شعبان و در مراسمی، ملبس به لباس روحانیت شد و مثل یک طلبه معمولی به تبلیغ و تدریس پرداخت، روضه های خانگی را قبول کرد، به منبر رفت، امام جماعت مسجد رستم آباد شد و با دعوت شخصیت های روحانی حوزه علمیه قم از قبیل مرحوم آیت الله مشکینی به عنوان طلبه ای فعال شهرت یافت.
شهید اندرزگو در نهایت پنهانکاری و همزمان با تحصیل و تدریس در حوزه علمیه چیذر، به مبارزات خود نیز ادامه داد. او در این دوران با محمد مفیدی ارتباط گرفت و با تأمین اسلحه و دادن اطلاعات، در سازماندهی تشکیلات حزب الله شرکت کرد.محمد مفیدی پس از اعدام انقلابی تیمسار طاهری دستگیر شد و شهید اندرزگو با نهایت هوشیاری و به موقع، به قم رفت و هنگامی که متوجه شد محمد مفیدی درباره او اطلاعاتی به ساواک نداده است، با خیال راحت به فعالیت هایش ادامه داد. در این دوران هنوز در سازمان مجاهدین خلق از پذیرش مارکسیسم زمزمه ای شنیده نمی شد. سید علی اندرزگو از ایام گذشته و از جلسات مذهبی مسجد هدایت و مکتب توحید و... با احمد رضائی آشنائی داشت و اسلحه و مهمات و کمک های مالی بسیاری را به سازمان مجاهدین رساند و در تسریع حرکت مسلحانه نقش شایانی داشت.
رساند و در تسریع حرکت مسلحانه نقش شایانی داشت.پس از لو رفتن مجید فیاض که از شاگردان درس عربی او در مدرسه چیذر بود و پس از دستگیری محمد مفیدی که سلاح را از شهید اندرزگو تحویل می گرفت، نام شیخ عباس تهرانی و نیز محل اختفای اسلحه ها بر ساواک آشکار شد. ساواک به سراغ پدر زن شهید رفت و همراه او، برای دستگیری سید علی عازم قم شدند. سید به سفری تبلیغی رفته بود و در بازگشت و با شامه ای قوی،متوجه می شود که خانه تحت کنترل است. او با ترفندی عجیب وارد خانه می شود، دست همسر و فرزند شش ماهه اش را می گیرد و به تهران می آید و در منزل یکی از دوستان قدیمی اش سکونت می کند. او پس از سه روز با تغییر چهره و قیافه به قصدخروج از کشور به مشهد می رود. در آنجا با کمک دوستان و همرزمان، از جمله آیت الله واعظ طبسی، از طریق زاهدان به افغانستان می رود،‌اما آنجا را برای اقامت خانواده اش مناسب نمی بیند و بر می گردد و در مشهد ساکن می شود.
او اولین کاری که می کند درست کردن شناسنامه جعلی برای خود، همسر و فرزندش است. از آن روز به بعد نام او سید حسین حسینی می شود. ساواک طی طرحی اعلام کرده بود که مشخصات مستأجرین باید توسط صاحب خانه ها به شهربانی ها اعلام شود، لذا او با کمک دوستانش در کوچه بازار سرشور، خانه کوچکی می خرد ودر آنجا ساکن می شود.یکی از فعالیت های او در مشهد این بود که در عین حال که به شدت از سوی ساواک تحت تعقیب بود، افرادی را که پس از ضربه های ساواک، به سازمان مجاهدین، متواری شده بودند، سازماندهی می کرد. دکتر حسین حسینی، شهید اندرزگوی سابق، این بار فعالیت های خود را به آن سوی مرزها نیز کشاند و سفرهای متعددی به لبنان و پایگاه های فلسطینی کرد و توسط نیروهای مذهبی در سازمان الفتح و با کمک جلال الدین فارسی آموزش دید.
در سال 50،49 که نشانه های انحرافات فکری در سازمان مجاهدین ملموس و تکیه بر فقر در مبارزه و تحلیل های طبقاتی و پرداختن به زیربنای اقتصادی بارزتر شد، شهید اندرزگو که شامه ای قوی و تفکری اصیل و دینی داشت. از آنها کناره گیری کرد و در فهرست افرادی قرار گرفت که سازمان مجاهدین نیز قصدکشتن آنها را داشت. این مسئله فشار بار مبارزاتی را روی شانه های او سنگین تر کرد.
در شهید اندرزگو دریایی از توکل موج می زد و در سخت ترین شرایط با تمسک به حبل المتین ذکر، خود را از مهلکه ها رهایی می بخشید. او که در استفاده به جا و به موقع از پوشش های مناسب، نهایت پنهانکاری را انجام می داد، با رعایت کامل رازداری و ایفای نقش های مختلف و با استفاده ماهرانه از لهجه های محلی گوناگون، جعل در اسناد و مدارک، داشتن کانال های قوی وگسترده ارتباطی مجزا، توانست قریب به پانزده سال، یکی از مخوف ترین سازمان های امنیتی را حیران نگه دارد. او بسیار پایبند مسائل دینی و مهربان و خوشرو بود و لحظه ای از کمک به افراد تهیدست دریغ نمی کرد. با آنکه در طول زندگی مبارزاتی، مبالغ هنگفتی پول در اختیارش بود، به یک زندگی ساده و معمولی، قناعت می کرد. او لحظه ای از خودسازی غافل نبوده و هرگز وظایف خویش را فراموش نکرد.
سرانجام این اسوه مبارزه و مقاومت در شب نوزدهم رمضان سال 57، هنگامی که برای افطار به منزل حاج اکبر صالحی می رفت، توسط مأموران ساواک که در کمین وی نشسته بودند، به رگبار گلوله بسته شد و به این ترتیب زندگی یکی از اعجاب انگیزترین اسوه های مبارزه و مقاومت به پایان رسید.


منبع : راسخون - ماهنامه شاهد یاران، شماره 24

نظرات (۵۲)

بیا دوباره پاک کن زجاده ها غبار را

به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را

ببین دلم گرفته و بهانه می کند تورا

به من بگو که می رسی ، زدل مبر قرار را

اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:
پاسخ:
سلام ونور...
اللهم عجل لولیک الفرج..
  • رایحه عشاق بی نشان
  • ببخشید؛ چند لحظه
    سلام دوست عزیز
    "رایحه عشاق بی نشان" عنوان وبلاگی است که بنا دارد تصویر هایی از سالهای جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده،برای آنها که آن سالها را ندیده اند،نشان بدهد.این وبلاگ راهی است بر سرزمینی نسبتاً بکر میان تاریخ و ادبیات،میان واقعه ها و بازگفته ها،خواندنشان تنها یا در آوری است،یاد آوری این نکته که آن مردها بوده اند و آن واقعه ها رخ داده اند؛نه در سالها و جاهای دور،در همین نزدیکی.
    شما هم به این وبلاگ دعوتید...از همین الان مقدمتان گلباران.

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و دعوت شما
    در این راه موفق باشید.
    التماس دعای فرج و شهادت
  • سنگر عاشقان شهادت
  • روحانی خیلی زحمت کشی بودن....
    فیلمشونو چند بار دیدم.
    لحظه شهادتشون با لب تشته ...خیلی دردناک بود...
    روحشون شاد و یادشون گرامی باد!

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما..
    الهی آمین
    دید در معرض تهدید دل و دنیش را
    رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
    رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
    چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
  • ما با شهدا زنده ایم
  • سلام شهادتش مبارک...
    اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک...
    ممنونم از جملات پر فیضی که با نوشتن انها باعت دلگرمی کلبه ی حقیرانه ی ما میشوبد....ممنونم بزرگوار..
    التماس دعا
    یاحق

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور..
    ممنون از حضور و لطف شما..
    ان شاءالله
    التماس دعای فرج و شهادت
  • به یاد شهدای گمنام
  • سلیمانا از این خرمن فقط یک خوشه میخواهم
    ز گوشه گوشه ی دنیا فقط شش گوشه میخواهم


    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین

    سلام علیکم ...
    خیلی خیلی این بنده رو بابت دیرکرد به جواب دادن نظر ارزشمندتون حلال بفرمائید.
    یه چند وقتی اصلا وقت نمی کنم...
    علتش تو وبلاگ هست.
    یاعلی

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما داداش...
    سلامت باشید و ان شاءالله موفق و مؤید باشید.
    التماس دعای فرج و شهادت
  • ▂▃▅▆▇█چـــــــــــــادرخاکی █▇▆▅▃▂
  • **مثل حُــــــــــــــر باش!
    آن چنان که دیروزت با امروزت....

    زمین تا آسمان فرق داشته باشد**
  • دیــــــوونه کــــــــربـــلا
  • چه خدای مهربانی داریم ...
    می تواند مچ ما را بگیرد ...

    ولی همیشه دست مارا می گیرد.


    سـلام علیکـم..
    خواهش میکنم...ممنون از حضورتون
    مچکـر...شما لطف دارید..

    ایشالا حاجت روا شین...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور..
    ممنون از حضور و لطف شما..
    بسیار زیبا... چه خدایی داریم...
    التماس دعای فرج و شهادت
    تک تیر اندازمان رو صدا زدم و با دست سنگری رو نشانش دادم
    وگفتم آنجاس اون عراقی رو بزن.
    اسلحه رو برداشت از دوربین اسلحه نگاه کرد
    نشانه گرفت
    نفسش را حبس کرد
    انگشت اشاره اش رو گذاشت روی ماشه
    یکدفعه دیدیم انگشتش رو برداشت و اسلحه رو پایین آورد
    چند لحظه بعد اسلحه اش رو برداشت نشانه گرفت و شلیک کرد
    گفتم :چرا دفعه ی اول نزدیش؟
    گفت: آخه داشت آب میخورد

    پاسخ:
    پاسخ:
    السلام و علیک یا ابا عبدالله...
    توکل یعنی اجازه دادن به خداوند ، که خودش تصمیم بگیرد

    تو فقط بخواه و آرزو کن ، اما پیشاپیش شاد باش

    و ایمان داشته باش که رویاهایت ، هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!

    پیشاپیش شاد باش و شکر گذار ، چرا که خداوند نه به قدر رویاها

    بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد!

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
  • آمنین(شهرزاد)
  • سلام:
    مطمئن باشید دیگه تاریخ تکرار نمیشه واسطوره ها همیشه در قلب ما زنده هستند...روحشون شاد و وای بر نسل امروز...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما..
    وای ...
  • آمنین(شهرزاد)
  • دیشب از دلتنگیش بغضم شکست...
    گریه ای شد بر آرزوهایم نشست...
    من نگاهش را کشیدم بر غزل
    تا بماند یادی که بر قلبم نشست...
    بیاد پدرم...

    پاسخ:
    پاسخ:
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    سلام و ادب ...

    از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند آقاجان:
    اگر شیعه ای از شما گنه کار باشد موقع عذاب وسوزاندن آن مومن در آن دنیا باعث خوشحالی دشمنان شما میشود وآبروی شما می رود..
    امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما در همین دنیا به شیعیان کمک می کنیم که توبه کنند.. گفتند آقاجان اگه گناهاش زیاد بود چی ؟
    امام صادق(علیه السلام) فرمودند:موقع جان دادن عزراییل بر او سخت میگیریدتا گناهانش پاک شود..گفتند آقاجان اگرگناهانش خیلی بیشتر از اینها باشد چه میشود؟ آقا فرمودند آنقدر در برزخ نگاه داشته میشودتا بخشیده شود. گفتند یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) اگر باز هم گناهانش بیشتر از این حرفها بود آن وقت چه میشود. راوی میگویددر این لحظه دیدم امام صادق (علیه السلام) عصبانی شدند و دو زانو نشستند و فرمودند به کوری چشم دشمنان دستش می گیریم وارد بهشت میکنیم.

    بحارالانوارجلد93صحفه 373

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما...
    فدای آقاجان امام صادق علیه السلام...
    التماس دعای فرج و شهادت
    خیلی التماس دعا بزرگوار ...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    محتاج دعای خوبانیم
    التماس دعای فرج و شهادت
    سلام متن بسیار زیبایی بود ممنون از دعوتتون
    در پناه حق

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما.
  • ▂▃▅▆▇█چـــــــــــــادرخاکی █▇▆▅▃▂
  • امام على علیه‏السلام:

    «ما خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعیمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ کُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافیَةٌ»

    خیرى که به دنبال آن آتش باشد، خیر نیست و شرى که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتى جز بهشت ناچیز است و هر بلایى جز آتش، سلامتى.
    نهج البلاغه، حکمت 387

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و این احادیث زیبا...
  • یه خانم چادری
  • سلام علیکم
    ما تشنه ی عشقیم و شنیدیم که گفتند

    رفع عطش عشق فقط نام "حسین" است...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و این شعر زیبا...
    سلام. وبلاگتون عالییییییییییییییییییییییییییییییییه.
    به وبلاگ من هم سر بزنید.
    مر30

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما
    چشم حتماً
  • در کوچه پس کوچه های شهدا
  • سلام ....خداقوت....واقعا ممنون از حضور مستمرتون در وبلاگم....
    این پستتون عالی بود همانند پست های دیگه...
    شهادت نصیبتون ...التماس دعا.... یا زهرا(س)

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما
    هرچه هست عنایت شهداست، بنده فقط انجام وظیفه میکنم
    محتاج دعای خوبانیم
    التماس دعای فرج و شهادت
    شهید اندرزگو یکی از مدافعان و چهرهای انقلابی کشور عزیزمان بود و هستند .سالروز شهادتشون گرامی.انشاالله شافی ما باشن.
    ممنون از حضور همیشگیتون

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام و نور...
    ان شاءالله
    ممنون از حضور و لطف شما
    عالی بود
    با اجازه کپی شد

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما
    قابلی نداره فقظ عوارضی اون سه صلوات...
    التماس دعای فرج و شهادت

  • حجاب من سنگرمن
  • سلام خیلی خیلی ممنون ازاین پست زیباوخوندنیتون ؛این دلاورمردچه زندگی جالبی داشتن سال هاپیش من فیلمشون ودیده بودم امانمی دونستم تا اینقدراین شهیدبزرگوارتیزوبافراست بودن-ساواک چی گشیده ازدستش..........
    خداروحشون وقرین آقااباعبدالله کنه.

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما بزرگوار
  • حجاب من سنگرمن
  • خوشا آنان که با عزت ز گیتی / بساط خویش برچیدند و رفتند

    ز کالاهای این آشفته بازار / شهادت را پسندیدند و رفتند ...

    پاسخ:
    پاسخ:
    به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند
    زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها
  • ما با شهدا زنده ایم
  • سلام علیکم برادر ارجمند..
    بله چشم حتما تهیه میکنم و مطالعه خواهم کرد..
    خوشا به حالتان من سه ساله دارم لحظه شماری میکنم برای رفتن به شلمچه اما...هیچ جوری نمیتونم کاروانی پیدا کنم راهنمایی ام کنید...ممنونم میشوم..
    ان شاالله هر چه زودتر پیدا میشود و به دست خانواده اش میرسد..
    محتاج ام به دعا...
    ممنونم یاحق

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام و نور..
    ممنون از حضور و لطف شما
    حتما این کتاب رو بخونید
    ان شاءالله امسال زائر راهیان بشید...
    التماس دعای فرج و شهادت
    دنیا از روزی پر از تباهی شد که انسان های خوب سکوت کردند

    سلام خدا قوت
    بسیار به جا و جالب
    موفق و سربلند باشید
    در پناه حق

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور..
    ممنون از حضور و لطف شما
    ما از مردن نمی هراسیم... میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند...
    باید بمانیم تا آینده شهید نشود و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند...
    عجب دردی!
    شهید سید مهدی رجب بیگی...

    پاسخ:
    پاسخ:
    عجب دغدغه ای...
    خدایا ما رو ببخش!!!

    سلام ونور..
    ممنون از حضور و لطف شما
  • دیــــــوونه کــــــــربـــلا
  • پروردگارا
    پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم !
    رهایم نکن تا اسیر دست روزگار نگردم !
    یاورم باش تا محتاج روزگار نباشم !
    بال و پرم باش تا که مصلوب این روزگار نگردم !
    همدمم باش تا که تنهای روزگار نباشم !
    کنارم بمان تا که بی کس روزگار نگردم !
    مهربانم بمان تا به دنبال روزگار نامهربان نباشم !
    عاشقم بمان تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نگردم !
    و خدایم باش تا بنده این روزگار نباشم !

    التماس دعا
    یا علی
  • دیــــــوونه کــــــــربـــلا
  • سلام علیکم.
    خدا قوت به شما........

    نه خواهش میکنم...شما لطف دارید به وبلاگ بنده حقیر...
    و ممنون از انتقادتون...حق با شماست

    ولی راستیتش این دیگه حرفاییه که رو دلم مونده....اینجا نزنم کجا بزنم....؟!
    دوست دارم بقیم که از این چیزا خبر ندارن و واسشون مهم نیستو تا حالا بهش فک نکردن...یه خورده به فکر بیفتن و بدونن کجا هستن....؟!!

    بازم ممنونم از انتقادتون........

    این رو زدم نیمشه دیگه حذف کنم سعی میکنم از این به بعد رعایت کنم...

    متشکـر...

    التماس دعای
    فرج +زیارت کــــربلا= و شهـادت


    یا حق
  • شگفتی های قرآن
  • سلام آپمممممممممممممم بیا
    با عرض سلام و ارادت...
    مطلب بسیار زیبایی بود و قابل تامل.

    این هفته ی پلاک خونی؛
    شهیـــ♥ـــد احمـد کشوری

    منتظر حضور و نظر زیباتون هستم...

    هفته ی پر از تب و تاب انتظار حضرت مهدی (عج) داشته باشید...
    التماس دعای فرج و شهادت در رکاب امام زمان«عج»

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام و نور...
    ممنون از حضور، لطف و دعوت شما..
    التماس دعای فرج و شهادت
  • ما با شهدا زنده ایم
  • سلام علیکم
    عضو بسیج محله و مدرسه هستم ولی از طرف محله که اقدامی نمیشود....
    از طرف مدرسه هم این اجازه را نمیدهند که در وسط سال تحصیلی به این سفر برویم و به علت تصادفاتی که رخ داده بود دیگر نمیبرند ...
    اگر امکان دارد راه اخر را بگویید ممنونم میشوم....
    شرمنده که مزاحمتان شدم ...
    و ممنونم از بابت راهنمایی هایتان برادر ارجمند...
    ان شاالله ...همچنین
    التماس دعا یاحق

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    اون راه آخر درصد خیلی کمی داره...
    ...
  • یا اباصالح ادرکنی
  • یا صاحب الزمان!
    ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر، من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم.


    سلام بزرگوار خدا قوت
    یک طرح جدیدی گذاشتم .خوشحال می شوم نظرتان را بفرمایید و اگر پیشنهادی داشتید استفاده می کنم.
    موفق باشید در پناه امام زمان ارواحنا فداه
    به امید ظهور حضرتــــــ...
    یاعلی

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور، لطف و دعوت شما بزرگوار
    چشم حتماً..
    التماس دعای فرج و شهادت
    سلام
    ایام مبارک
    شهید اندرزگو شهیدی مبارز،چریک انقلابی بوده است

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما
    بر شما هم مبارک
    التماس دعای فرج و شهادت
  • امید آخرین فاطمه(س)
  • " انــــی سلـم لمـن سالمکــم "
    دارم سعــــی می کنــم لــااقــل از آن "بــد" هایـــی باشـم...
    که " خــوب" ها را دوســت دارنـد!

    " اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ "
  • امید آخرین فاطمه(س)
  • " انــــی سلـم لمـن سالمکــم "
    دارم سعــــی می کنــم لــااقــل از آن "بــد" هایـــی باشـم...
    که " خــوب" ها را دوســت دارنـد!

    " اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ "

    پاسخ:
    پاسخ:
    اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا، و شفاعة الحسین فی الآخره و شهادة فی الرکاب المهدی ان شاءالله
    ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ

    ســــــــــــــــــــــــلام علــــــــــــیـــــــکــــــــــــم



    اللًّهُـ‗❀__‗ـمَ صَّـ‗❀_ ـلِ عَـ‗_ ❀_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_❀_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__❀ ‗ـَد

    وعَجِّـ‗_❀ _‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_❀ ‗ـم



    ✍✔با مطلب جدید چه کسانی دخترها را عروسک فرض کرده‌اند؟ بـــــه روزم✔ ✍




    ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩
    ۩ التمـــــــ۩ـــــــــاس دعـــ۩ــــــا ۩
    ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩ ۩۩۩



    ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و دعوت شما بزرگوار
    حتماً
    خدای من ...
    تا آسمان راهی نیست ، ولی تا آسمانی شدن راه بسیار است !
    این دست های خالی تمنای تو را دارد ...
    من بی سلیقه ، طلب آب و نان می کنم ...
    تو خود ای خزانه دار بخشش ها، بهترین را برای من و دوستانم محقق کن
    آمین یا رب العالمین

    پاسخ:
    پاسخ:
    الهی آمین...
    سلام ونور..
    ممنون از حضور شما و این نیایش زیبا..
    التماس دعای فرج و شهادت
    عالی بود ..

    استفاده کردیم

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و لطف شما
    سلام خسته نباشید جالب بود به وب ماهم سربزنید درصورت تمایل مارو لینک کنید

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور، لطف و دعوت شما...
    جایگاه مقام حضرت معصومه (س) :

    لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:

    آن حضرت در روایتى فرمود:

    «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.»

    «هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»

    این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.

    امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:

    هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد.

    لقب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رؤیاى صادقانه بدین شرح است :

    مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.

    امام به ایشان فرمودند:

    «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.»

    یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .

    ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند; از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل بیت ترک کرد.

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور..
    ممنون از حضور و این روایت بسیار زیبا...
    جداً استفاده کردیم
    اجرتون با خانم حضرت معصومه(س)
    التماس دعای فرج و شهادت
    خلوت و جلوتشان یکی بود و خودی و غیر خودی نمی شناختند. خصوصا در عشق به امام غیر از ورد زبانی و تبعیت قلبی و نهانی خود را به زیور نام و شمایل ایشان می آراستند. ساده لوحی از باب مزاح به یکی از بسیجیان گفته بود :

    - این چبه که روی سینه ات سنجاق کرده ای؟(( اشاره به تصویر امام))
    - باتری است اگر نباشد قلبم کار نمیکند.
    ......
    اوووه ه ه ه خیلی از این قولا بوده...

    پاسخ:
    پاسخ:
    عجب جواب دندان شکنی...
    باطری است اگر نباشد قلبم کار نمیکند....

    سلام ونور..
    ممنون از حضور و لطف شما
  • در کوچه پس کوچه های شهدا
  • سلام،خدا قوت
    ان شاءالله که نوشته ها و تلاش هاتون به امضاء امام زمان برسه امیدوارم توی راهتون ثابت قدم و موفق باشید.
    هدف مقدسی دارید.
    با آرزوی بهترین ها
    یا علی...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    ممنون از حضور و دعاهای زیبای شما..
    التماس دعای فرج و شهادت
  • دیــــــوونه کــــــــربـــلا
  • میگویند اگر تعداد 313 نفر به تعداد یاران امام زمان (عج) در دنیا لیاقت یاری ایشان را پیدا کنند،امام قطعا ظهور میکند و ظهور بر ایشان واجب میشود...
    خدایا من از کدامین بنده بنالم که خود از گنهکارانم؟...
    اللهم عجل لولیک الفرج...........



    سلام علیکم..
    با چنتا پست جالب و دیدنی به روزم..
    و منتظر حضور و نظرات شما بزرگوار...

    التماس دعای فـرج..

    یا علی مدد

    پاسخ:
    پاسخ:
    اللهم عجل لولیک الفرج...
  • ما با شهدا زنده ایم
  • سلام ..
    ممنونم حتما این کار را انجام دهید و بعد هم اگر امکان دارد خبرم کنید ممنونم میشوم..
    محتاجم به دعا...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام و نور..
    سری اول کتابها گذاشته شد
  • یارناچیز امام زمان(عج)
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام علیکم
    ولادت با سعادت حضرت معصومه(س)بر شما مبارک باد
    امام صادق (علیه السلام)می فرماید :
    من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة
    کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.
    (بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧)
    اللهم عجل لولیک الفرج
  • آمنین(شهرزاد)
  • بارگاهی که به شهر قم به پاست،
    هم برای نجف هم کربلاست،
    خاک اورا غرق بوسه می کنم،
    چون که جای پای اربابم رضاست
    سلام وتشکر

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟
    بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟
    گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام
    ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟
    از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهند
    گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
    ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی
    پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می رسی؟
    مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن
    ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟
    من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
    هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟
    بـاز هم مشهد، مسافرها، هیاهـوی حـرم
    یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    آقا به دادم بــــــــــــررررسسسسسس..
    میلاد بانوی مهر و وفا، مظهر جود و سخا، حضرت معصومه علیهاالسلام  برشما همسنگر مهربان مبارک باد . . .

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    همچنین بر شما
    خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه / نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه/
    گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب / قطره‌ای باشد ز دریای کمال فاطمه . . .
    ولادت حضرت معصومه (س) وروز دختربر شما مبارک

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ونور...
    همچنین بر شما
    ممنون از حضور
    خداوند انشاالله روح این شهید عزیز و دیگر شهدای مظلوم انقلاب و دفاع مقدس رو با سالار شهیدان محشور کنه..
    یک دختر و آرزوی لبخند که نیست

    یک مرد پر از کوه دماوند که نیست

    یک مادر گریان که به دختر می گفت

    بابای تو زنده است... و هر چند که نیست.
    ************************
    ********************
    ************آپم...

    سلام

     

    امروز پنجشنبه
    یادی کنیم ازمسافرانی
    که روزی درکنارمان بودند
    و اکنون فقط یاد و خاطرشان
    در دلمان باقی ست
    با ذکر فاتحه و صلوات
    "روحشان راشادکنیم

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

    پاسخ:
    سلام و نور..
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    پــرواز تا خــدا

    دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند، وگرنه در هنگام راحتی و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین...
    شاید جنگ پایان یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت؛ زنهار این غفلتی که من و تو را فرا گرفته ظلمات جهنم است، چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد، باب جهاد اصغر بسته شد باب جهاد اکبر که بسته نیست!!!
    **شهیـــد سید مرتضی آوینـــی**

    ســـلام و نــــور
    به سنگر پاسدار رشید اسلام بسیجی شهید، علیرضا حجتی خوش آمدید.
    اینجا منزلی است برای همه ی آنهایی که می خواهند لحظه ای از زمین خاکی بکنند و به آسمان سلام دهند. اینجا حضور کسانی را حس می کنی که دیگر جسم خاکی ندارند و جزئی از فرشته ها هستند و تا خـــدا پـــرواز کردند ."جهت سلامتی امام زمان(عج)، تعجیل در امر فرج و شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا، مخصوصاً شهیـــد علیـرضــا حجتـــی صلوات"

    پیوندها