فاطمیه عجیب بوی عاشورا می دهد...
فاطمیه عجیب بوی عاشورا میدهد....!
هر دو سیلی خوردن داشت :
رقیه مثل فاطمه صورتش سرخ شد کمرش خم شد نمازش شکسته و نهایتاً هم شهید..!
هر دو دود و آتش داشت :
در کربلا خیام را آتش زدند تا آتش زدن در را تکمیل کنند!
هر دو شش ماهه داشت :
محسن در شکم مادر و علی بالای دست پدر و شباهت دیگر اینکه خون هیچکدامشان روی زمین نریخت..!
هر دو دست بستن داشت :
در یکی دست علی بسته شد و در یکی هم دست دختر علی...!
هردو گریه های پنهانی داشت :
یکجا از ترس تازیانه و یکجا هم از زخم زبان مردم...!
اما فاطمیه یک خانم 18 ساله داشت که به گردن همه عاشوراییان حق دارد مخصوصا حضرت عباس !
هردو ساقی داشت :
یکی ساقی کوثر و دیگری ساقی لب تشنگان....
من اشک های تو را بر کوبه های کوچه پس کوچه های سرد و خسته مدینه یافتم. خط تو را که بر پوست هر ستاره، غزل آفتاب را می نوشتی، خواندم. من نشان کبودی تو را از قافله هایی که از کناره بقیع می گذشتند گرفتم....
این شعله های عشق توست که انسان خسته را به میهمانی آفتاب می خواند. در حجم نگاه تو افق هم رنگ می باخت. سبزی این سال ها هنوز وامدار آن نگاه بلندی است که از قله ناپیدای تو سر زد. من بانوای آشنای تو از قناعت انجمادها و از پس کوچه های حقیر خلافت ها رهیدم... اوج تسلیت تو را آن جا که مردِ راه را از پای انداخت، شناختم.
من در خاموشی قبرت تابش هزاران خورشید را دیدم، اگر قبرت را نشانی نیست چه باک؟ هر سنگ نوشته ای حکایت تو را دارد...
آری میدانم دل تو هم مثل من این روزها گرفته است، میدانم....
آری میدانم که تو هم مثل من گلویی پر از بُغض واژه های زهرایی داری.
برای همین صدایت می زنم، بیا...
بیا و تمام حرفهایت، تمام گریههایت را بیاور اینجا.
در کنار ساحل غمگینی که این روزها غرق در موجهای اشک و آه است.
آری بیا و فریاد بزن غمی را که بر دلت داری ....
راستی جای خالی سردار چقدر حس می شود...
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره ئ اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست /
سلام همسر مهربانم
ایام شهادت بی بی دوعالم حضرت صدیقه کبری (س) برشما تسلیت
یا زهرا