ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ...
شهدا ممنونم که امسال هم مرا قابل دانسته و دعوت کرده اید حالا که مرا خوانده اید
شما را به پهلوی شکسته زهرا(س) قسم میدهم رها نکنید...
نایب الزیاره همه دوستان مخصوصا خانواده عزیزتر از جانم و دو نفر از عزیزانم که
خیلی التماس دعا گفتند هستم.
حلال بفرمایید...
کم کم که به روزهای آخر سال نزدیک میشیم. حس و حال عجیبی به دلم رخ میده...
بی درنگ دلم به یادت می افته ... به یاد حماسه آفرینی مردانت درغربت خاکی
کربلایی می افته ... به یاد غروب های با صفایی که دل در طلوع دوباره آن جان دوباره
خواهد بخشید ... به یادآنها که به اشتیاق رسیدن به مقصد عشق و سر منزل مقصود
بهانه را در تو دیدند ... به یاد شبهایی که مردانت در نماز شبهایشان از عمق جان با
معبود خود عشق بازی می کردند ... به یادسنگرهایی که نمی دانند با زبان بی زبانی
بگویند بر سربازان خمینی (ره) چه گذشت ... به یاد آن مردان عاشورایی که با ذکر یا
حسین (ع) خود، دشمن بعثی را آنچنان در سرزمینت به خاک و خون کشیدند ... به
یاد سردارانت که می افتم بغض دلم را می شکند و مجال سخن را از زبانم می
رباید...
ادامه....
از من بپذیر نوکریهایم را
کوتاهی چشم و سینه و پایم را،
آقا شب آخری بیا خالی کن،
در مشهد و کربلا خودت جایم را...
حلول ماه ربیع مبارک...
دلنوشته:
با شعر آشنای محتشم محرم را شروع کردیم...
یادتان هست نوشتم :
وقتی هوای شهر نفس گیر می شود
با روضه حسین نفس تازه میکنیم...